شاها ملکا جهان پناها
|
|
یک شاه نه بل هزار شاها
|
جمشید یکم به تختگیری
|
|
خورشید دوم به بینظیری
|
شروانشه کیقباد پیکر
|
|
خاقان کبیر ابوالمظفر
|
نی شروانشاه بل جهانشاه
|
|
کیخسرو ثانی اختسان شاه
|
ای ختم قران پادشاهی
|
|
بیخاتم تو مباد شاهی
|
روزی که به طالع مبارک
|
|
بیرون بری از سپهر تارک
|
مشغول شوی به شادمانی
|
|
وین نامه نغز را بخوانی
|
از پیکر این عروس فکری
|
|
گه گنج بری و گاه بکری
|
آن باد که در پسند کوشی
|
|
ز احسنت خودش پرند پوشی
|
در کردن این چنین تفضل
|
|
از تو کرم وز من تو کل
|
گرچه دل پاک و بخت فیروز
|
|
هستند تو را نصیحت آموز
|
زین ناصح نصرت آلهی
|
|
بشنو دو سه حرف صبحگاهی
|
بر کام جهان جهان بپرداز
|
|
کان به که تومانی از جهان باز
|
ملکی که سزای رایت تست
|
|
خود در حرم ولایت تست
|
داد و دهشت کران ندارد
|
|
گر بیش کنی زیان ندارد
|
کاریکه صلاح دولت تست
|
|
در جستن آن مکن عنان سست
|
از هرچه شکوه تو به رنج است
|
|
پردازش اگرچه کان و گنج است
|
موئی مپسند ناروائی
|
|
در رونق کار پادشائی
|
دشمن که به عذر شد زبانش
|
|
ایمن مشو وز در برانش
|
قادر شو و بردبار میباش
|
|
می میخور و هوشیار میباش
|