ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

ای قوم ازین سرای حوادث گذر کنید خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید
یک سر بپر همت ازین دامگاه دیو چون مرغ بر پریده مقر بر قمر کنید
تا کی ز بهر تربیت جسم تیره‌روی جان را هبا کنید و خرد را هدر کنید
جانی کمال یافته در پرده‌ی شما وانگه شما حدیث تن مختصر کنید
عیسا نشسته پیش شما و آنگه از هوس دلتان دهد که بندگی سم خر کنید
تا کی مشام و کام و لب و چشم و گوش را هر روز شاهراه دگر شور و شر کنید
بر بام هفتمین فلک بر شوید اگر یک لحظه قصد بستن این پنج در کنید
مالی که پایمال عزیزان حضرتست آن را همی ز حرص چرا تاج سر کنید
خواهید تا شوید پذیرای در لطف خود را به سان جزع و صدف کور و کر کنید
این روحهای پاک درین توده‌های خاک تا کی چنین چو اهل سقر مستقر کنید
از حال آن سرای جلال از زبان حال واماندگان حرص و حسد را خبر کنید
ورنه ز آسمان خرد آفتاب‌وار این خاک را به مرتبه یاقوت و زر کنید
دیریست تا سپیده‌ی محشر همی دمد ای زنده زادگان سر ازین خاک برکنید
در خاک لعل زر شده هرگز ندیده‌اید در گور این جوان گرامی نظر کنید
خورشید شرع و چشم و چراغ و ضیاء دین میر و امام امت سیف المناظرین

میری که تا بر اهل معانی امیر بود ز ایمانش تاج بود وز عقلش سریر بود
رایش نه رای بود که صدر سپهر بود رویش نه روی بود که بدر منیر بود
با خصم اعتقاد زبانش چو تیغ بود در راه اجتهاد گمانش چو تیر بود
نفسش چو فعل عقل معانی نمای بود طبعش چو ذات نفس معانی‌پذیر بود
در قبض و بسط لطف سیاست به راه دین چون مرکز محیط و هوای اثیر بود