گنده پیریست تیره روی جهان | خرد ما بدو نظر کردست | |
به سپیدی رخانش غره مشو | کان سیاهی سپید برکردست |
□
قدر مردم سفر پدید آرد | خانهی خویش مرد را بندست | |
چون به سنگ اندرون بود گوهر | کس نداند که قیمتش چندست |
□
عرش مقاما زر کن کعبهی جاهت | دست وزارت در آن بلند مقامست | |
کز شرف او به روز بار نداند | شاه فلک اوج خویش را که کدامست |
□
آن تو کوری نه جهان تاریکست | آن تو کری نه سخن باریکست | |
گر سر این سخنت نیست برو | روی دیوار و سرت نزدیکست |