از دم صمصام و رمح چاکران خویش کرد
|
|
هم عجم را بیملوک و هم عرب را بیصنم
|
مهتر اولاد آدم خواجهی هر دو جهان
|
|
آنکه یزدانش امات داد بر کل امم
|
از جلال و جاه و اقبالش خدای ذوالجلال
|
|
نام او پیش از ازل با نام خود کرده رقم
|
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بیخلاف
|
|
کز جفا بی حرمتی کردند در بیتالحرام
|
آب روی مومنان را کرد او با قدر و جاه
|
|
آب چشم کافران را کرد چون آب به قم
|
سرور هر دو جهان و کارساز حشر و نشر
|
|
آفتاب دین محمد سید عالی همم
|
مصطفا و مجتبا آن کز برای خیر حال
|
|
در ادای وحی جبریلش ندیدی متهم
|
در سخن جز نام او گفتن خطا باشد خطا
|
|
در هنر جز نعت او گفتن ستم باشد ستم
|
پیش علم و حلم وجود او کجا دارند پای
|
|
عالمان عالمین و کوه قاف و ابرویم
|
ای سنایی جز مدیح این چنین سید مگوی
|
|
تا توانی جز به نام نیک او مگشای دم
|