عیسی و خر هر دو اندر مجلس ما حاضرند
|
|
کوه بر عیسی برید و کاه پیش خر نهید
|
مجلس آزادگان را از گرانان چاره نیست
|
|
هین که آمد خام دیگر دیگ دیگر برنهید
|
خنجر نو بر سر بهرام ناچخ زن زنید
|
|
زخمهی نو بر کف ناهید خنیاگر نهید
|
هین که عالم سر به سر طوفان نااهلان گرفت
|
|
رخ سوی عصمت سرای نوح پیغمبر نهید
|
هر که را رنگیست همچو نیل در آب افکنید
|
|
هر که را بوییست همچون عود بر آذر نهید
|
نفس را چون بر جگر آبیست آتش در زنید
|
|
عقل را چون بر کله پشمیست بندش بر نهید
|
ور درین مجلس شما عاشقتر از شمع و میاید
|
|
پس چو شمع و می قدم در آب و آتش در نهید
|
می قبای آتشین دارد شما در بر کشید
|
|
شمع تاج آتشین دارد شما بر سر نهید
|
ناحفاظیرا چو سگ ار تاختید از پیش در
|
|
آن گهی با یار آهو چشم برتر بر نهید
|
چون ز روی هستی از من در من ایمانی نماند
|
|
گر مسلمانید یک ره نام من کافر نهید
|
ور سنایی همچو زنجیرست در حلق شما
|
|
حلق او گیرید چون حلقه برون در نهید
|