در مدح ناصح الملک کمال‌الدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی

معجز موسی داری که کنی ثعبان چوب ور نه صد چوب بینداز که ثعبان نشود
علم شمس همی باید و تاثیر فلک ور نه هر پیشه به یک نور همی کان نشود
ای چنان در خور هر مدح که مداح ترا شعر در مدحت تو مایه‌ی بهتان نشود
من ثناخوان توام کیست که از روی خرد چون بدید آن شرف و عز ثناخوان نشود
جامه‌ی عیدی من باید از این مجلسیانت لیک بی گفت تو اینکار به سامان نشود
تا فلک در ضرر و نفع چو گوهر نبود تا پری در عمل و چهر چو شیطان نشود
منبر نو به نوآباد مبارک بادت تا به جز حاسد تو پر غم و احزان نشود
باد بر درگه یزدانت قبول از پی آنک بنده بر هیچ دری چون در یزدان نشود