در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر

مهترا پا و سر در آب از شرم خویشتن را یسار خواهد کرد
چون کف از تف عمامه خواهد بست چون بط از آب ازار خواهد کرد
آب من برده گیر اگر با من جود تو همچو پار خواهد کرد
آب آنراست نزد هر مهتر چون نبرد او قمار خواهد کرد
آمدم چون پر آب آبله من تا دلت چختیار خواهد کرد
ای سنایی مبر تو آب از کار کت خرد حق گزار خواهد کرد
غوطه‌ها خورد باید اندر بحر هر که در در کنار خواهد کرد
کی بترسد ز زخم مار آنکو خویشتن یار غار خواهد کرد
آب دیده مریز کت خواجه با ضیاع و عقار خواهد کرد
آب را گرچه میل زی پستیست نظم تو کار نار خواهد کرد
تافته گردد آنکه بی اقبال نام خود یادگار خواهد کرد
رنجکی بیند آنکه بی‌کشتی بحر اخضر گذار خواهد کرد
تا ز تاثیر نه فلک چار اصل کار کردست و کار خواهد کرد
سرورا سرفراز کت نه چرخ افسر هر چهار خواهد کرد
ز آبها تا بخار خواهد خواست بادها تا غبار خواهد کرد
شادمان زی که در بقات سده این چنین صدهزار خواهد کرد