در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر

آن درختی که آب خشمش خورد دان که آن شاخ‌وار خواهد کرد
آب نظمش درخت فکرت را از خرد بیخ و بار خواهد کرد
گلبنی را که آب عونش یافت دان که طبعش چنار خواهد کرد
آب گوهر شود در آن کانی که ازو افتخار خواهد کرد
خواب را در دو چشم خلق از امن قوت کوکنار خواهد کرد
ای که تاثیر آب دولت تو گل اعدات خار خواهد کرد
نعمتی را که بحرها نبرد رزق تو خود دمار خواهد کرد
آب را تف طبعت از بس جود همه زرین بخار خواهد کرد
آتش خشمت آب دریا را همچو آتش نزار خواهد کرد
ایزد آن کلک را که لفظ تو یافت آتش آب خوار خواهد کرد
ز آب حیوان بقات چون شعرت هر زمان نو شعار خواهد کرد
گردد آتش حصار امنش اگر آب را در حصار خواهد کرد
تا ز آب حرام عقل و سخن ذات عیب و عوار خواهد کرد
آب و آتش برای این مدحت برد و گوهر فخار خواهد کرد
ملک دنیا نخواهد آن کو را جود تو با یسار خواهد کرد
دشمنت را چو آب اجل سوی مرگ هم ز عرضش مهار خواهد کرد
روزگار آب روی داد آن را که برو روزگار خواهد کرد
دشمنت زین سپس به عذر جواب خاک فرش عذار خواهد کرد
گر نه از بخت بد چو هر عاقل ناله‌ها زار زار خواهد کرد
آب جاه تو آنکسی خواهد کایزدش بختیار خواهد کرد