در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر

دی دل ما فگار خواهد کرد وز ستم سوگوار خواهد کرد
سده بهر نوید فصل بهار باز عهد استوار خواهد کرد
پیش چونین نوید گر که ترا به امید بهار خواهد کرد
برفشان آن گهر که کافر ازو در سقر زینهار خواهد کرد
اژدهایی که اهل بدعت را روز محشر شکار خواهد کرد
آنکه می فخر کرد ازو ابلیس جم از آن فخر عار خواهد کرد
مو و زرین شود ازو پران چون زبانه چو مار خواهد کرد
همچنو بیند آن زمان معیار آن که او را عیار خواهد کرد
گوهری کو چو خود کند به مثال آن گهر کبدار خواهد کرد
روی سرخی مادرش طلبد آنکه با اوش یار خواهد کرد
بی‌قرار آفریده‌ای در طبع کیست کش با قرار خواهد کرد
تا بینی که همچو هر سال او در زمانه چه کار خواهد کرد
در میان هوا ز جنبش خویش فلکی مستعار خواهد کرد
چون بنان محاسبش هر شاخ گویی انجم شمار خواهد کرد
بینی از وی دو مایه‌ی ثنوی چون دو سو آشکار خواهد کرد
گل او آن نکرد روز از نور کامشب او از شرار خواهد کرد
گوهری کو نگار نپذیرد عالمی چون نگار خواهد کرد
جز وی از شمس همچو شمس از نور لیل را چون نهار خواهد کرد
دو عرض کاندروست تف و شعاع بر سه جوهر نثار خواهد کرد
آبرا لعل پوش خواهد کرد خاک را مشکبار خواهد کرد