المنة لله که از دولت ناگه
|
|
چون بود علی قسم شهنشاه علا کرد
|
بی رنج بهشتی شد غزنین به تمامی
|
|
اکنون که طبیبی چو تواش چرخ عطا کرد
|
هر چند صلتهای تو ای قبلهی سنت
|
|
مجدود سنایی را با مجد و ثنا کرد
|
این گوهر کو سفت به نزدیک تو آورد
|
|
گرمی بخری این خر کز بهر بها کرد
|
با چشم بزرگیش نگر گرچه طبیعت
|
|
مر دیدهی او را محل آب و گیا کرد
|
هر چند ازین پیش به نزدیک بخیلان
|
|
چونانک توانست بهر نوع وفا کرد
|
جز کذب نگفت آنرا کز طبع ثنا گفت
|
|
جز صدق نراند آنجا کز بخل هجا کرد
|
از شکر بر خلق همان کرد که ایزد
|
|
از آفت ناشکری بر اهل سبا کرد
|
بی صله همی مدح نیوشند به شادی
|
|
گویی فلکم نایب و غمخوار و کیا کرد
|
با اینهمه ای تاج طبیبان دل او را
|
|
دهر از قبل بیدرمی معدن دا کرد
|
از لطف دوایی بکن این داء رهی را
|
|
چون علم تو درد همه آفاق دوا کرد
|
تا نزد عجم ما و من اقوال ملوک ست
|
|
چونان که عرب مر که و چه را من و ما کرد
|
پیوسته بهی بادت ازیرا که علومت
|
|
بستان بقایت همه پر زیب و بها کرد
|
حاجات تو همواره روا باد ز ایزد
|
|
زیرا که بسی حاجت جود تو روا کرد
|