همه بد گشته و عذر همه این: | گر بدم من نه فلان نیز همست | |
اینهمه بیهده دانی که چراست | زان که بوالقاسمشان بوالحکمست | |
جم از این قوم بجستست کنون | دیو با خاتم و با جام جمست | |
با چنین موج بلا همچو صدف | آنکس آسوده که امروز اصمست | |
پس تو گویی که: بر آن بیطمعی | از که همواره سنایی دژمست | |
چرخ را از پی رنج حکما | از چنین یاوهدرایان چه کمست |