چون پدید آمد ملال آدم از حور و قصور | جفت او حوا نکوتر قصر او دارالفنا | |
هر چه در دین پیشم آید گر چه نه سجده صواب | هر چه نزد حق پیشم افتد گر چه طاعت آن خطا | |
عمر در کار غم دین کرد خواهم تا مگر | چون نمانم بندهای گوید، سنایی شد فنا | |
آشنا شو چون سنایی در مثال راه عشق | تا شوی نزد بزرگان رازدار و آشنا | |
تنگ شد بر ما فضای عافیت بیهیچ جرم | این چنین باشد «اذا جاء القضا ضاق الفضا» | |
این جواب آن سخن گفتم که گفته اوستاد | «ای نهاده پای همت بر سر اوج سما» |