ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
|
|
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
|
توشه هر روزی مرا از گوشهی انده نهد
|
|
گوشهی شبپوش تو بر طرهی طرار تو
|
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
|
|
صد یکی زان هیچ پیش کفهی معیار تو
|
عشق تو مرغیست کو را این خطابست از خرد
|
|
ای دو عالم گشته عاجز در سر منقار تو
|
حلقه بودن شرط باشد بر در هستی خود
|
|
هر که در دیوار دارد روی از آزار تو
|
نیست منزل صبر را یک لحظه پیش من چنانک
|
|
نیست قیمت شرم را یک ذره در بازار تو
|
زین گذشتست ای صنم در عشقبازی کار من
|
|
زان گذشتست ای پسر در شوخ چشمی کار تو
|
ترس من در عذر تو افزون بود از جنگ از آنک
|
|
نفی استغفار باشد عین استغفار تو
|
ایمنی از چشم بد زان کز صفا بینندگان
|
|
جز که شکل خود نمیبینند در رخسار تو
|
فارغی از بند پرده چون همی دانی که نیست
|
|
هیچ پرده پیش دیدار تو چون دیدار تو
|