چونکه نکو ننگری جهان چون شد؟
|
|
خیر و صلاح از جهان جهان چون شد؟
|
هیچ دگرگون نشد جهان جهان
|
|
سیرت خلق جهان دگرگون شد
|
جسم تو فرزند طبع و گردون است
|
|
حالش گردان به زیر گردون شد
|
تو که لطیفی به جسم دون چه شوی
|
|
همت گردون دون اگر دون شد؟
|
چون الفی بود مردمی به مثل
|
|
چونک الف مردمی کنون نون شد؟
|
چاکر نان پاره گشت فضل و ادب
|
|
علم به مکر و به زرق معجون شد
|
زهد و عدالت سفال گشت و حجر
|
|
جهل و سفه زر و در مکنون شد
|
ای فلک زود گرد، وای بران
|
|
کو به تو، ای فتنهجوی مفتون شد
|
هر که به شمع خرد ندید رهت
|
|
پیش تو مدهوش گشت و شمعون شد
|
از چه درآئی همی درون که چنین
|
|
مردمی از خلق جمله بیرون شد؟
|
فعل همه جور گشت و مکر و جفا
|
|
قول همه زرق و غدر و افسون شد
|
ملک جهان گر به دست دیوان بد
|
|
باز کنون حالها همیدن شد
|
باز همایون چو جغد گشت خری
|
|
جغدک شوم خری همایون شد
|
سر به فلک برکشید بیخردی
|
|
مردمی و سروری در آهون شد
|
باد فرومایگی وزید، وزو
|
|
صورت نیکی نژند و محزون شد
|
خاک خراسان چو بود جای ادب
|
|
معدن دیوان ناکس اکنون شد
|
حکمت را خانه بود بلخ و، کنون
|
|
خانهش ویران و بخت وارون شد
|
ملک سلیمان اگر خراسان بود
|
|
چونکه کنون ملک دیو ملعون شد؟
|
خاک خراسان بخورد مر دین را
|
|
دین به خراسان قرین قارون شد
|
خانهی قارون نحس را به جهان
|
|
خاک خراسان مثال و قانون شد
|