هر چه دور از خرد همه بند است
|
|
این سخن مایهی خردمند است
|
کارها را بکشی کرد خرد
|
|
بر ره ناسزا نه خرسند است
|
دل مپیوند تا نشاید بود
|
|
گرت پاداش ایچ پیوند است
|
وهم جانت مبر بجز توحید
|
|
کان دگر کیمیای دلبند است
|
سخت اندر نگر موحد باش
|
|
که سلب را بپا که افگنده است؟
|
گر خداوندی از نیاز مترس
|
|
که رهی مر تو را خداوند است
|
غمت آسان گذار نیز و بدان
|
|
مادرت برگذار فرزند است
|
ای رفیق اندرون نگر به جهان
|
|
تا چو تو چند بود یا چند است
|
این جهان نیست با تو عمر دراز
|
|
مر تو را عمر خود دم و بند است
|
مکن امید دور آز دراز
|
|
گردش چرخ بین که گریند است
|