عقل در دست این نفایه گروه
|
|
چون نکو بنگری گرفتار است
|
گاو خاموش نزد مرد خرد
|
|
به از آن ژاژخای صد بار است
|
گرگ درنده گرچه کشتنی است
|
|
بهتر از مردم ستمگار است
|
از بد گرگ رستن آسان است
|
|
وز ستمگاره سخت دشوار است
|
گرگ مال و ضیاع تو نخورد
|
|
گرگ صعب تو میر و بندار است
|
نزد هر کس به قدر و قیمت اوی
|
|
مر خرد را محل و مقدار است
|
هم بر آن سان که بار بر دو درخت
|
|
بر یکی میوه بر یکی خار است
|
همچنان کز نم هوا به بهار
|
|
شوره گلزار و باغ گلزار است
|
دزد اگر عقل را به دزدی برد
|
|
لاجرم چون عقاب بر دار است
|
تو به پیش خرد ازان خواری
|
|
که خرد پیشت، ای پسر، خوار است
|
مر خرد را به علم یاری ده
|
|
که خرد علم را خریدار است
|
نیک و بد زان برو پدید آید
|
|
که خرد چون سپید طومار است
|
از بدان بد شود ز نیکان نیک
|
|
داند این مایه هر که هشیار است
|
عقل نیکی پذیر اگر در تو
|
|
بد شود بر تو زین سخن عار است
|
مخورانش مگر که علم و هنر
|
|
هم از اکنون که زار و نا هار است
|
اندرو پود علم و نیکی باف
|
|
کو مرین هر دو پود را تار است
|
طاعت و علم راه جنت اوست
|
|
جهل و عصیانت رهبر نار است
|
خوی نیکو و داد را بلفنج
|
|
کین دو سیرت ز خوی احرار است
|
خوی نیکو و داد در امت
|
|
اثر مصطفای مختار است
|
بر ره راستان و نیکان رو
|
|
که جهان پر خسان و اشرار است
|