مثقب خامه را بر گوهر نهادن و رشته‌های گوهر معنی را ترتیب دادن در ایثار تاجداری که گوهر ذاتش باعث دریای آفرینش است و جوهر صفاتش منشاء فیض ارباب بینش است

ز هجران تو پیچد سبحه برخویش به کارش سد گره از دوریت بیش
به خارستان حرمان تو مسواک ز هجر آن دو لب بنشسته بر خاک
به جست وجوی تو خم گشته محراب مصلا بر زمین افتاده بی‌تاب
به یاد مقدمت ای قبله‌ی دین ز غم سجاده دارد بر جبین چین
ز پایت تا جدا افتاد نعلین به خاک ره ز پا افتاده نعلین
از آن سر مانده بر دیوار منبر که او را چون تو سروی رفته از سر
ز هجرت جمله را از دست شد کار زمان دستگیری گشت مگذار
شدند از دست محتاجان لطفت بیاور آیتی از خوان لطفت
پی مهمانی این جمع محتاج بیار آن تحفه کوردی ز معراج