نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
|
|
تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را
|
کی باشد از تو طالعم کاین بخت اختر سوخته
|
|
گرداند از تأثیر خود ، سد اختر فیروز را
|
دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
|
|
ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را
|
بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبان پاره کن
|
|
افتاده کاری بس عجب دست گریبان دوز را
|
کم باد این فارغ دلی کو سد تمنا میکند
|
|
سد بار گردم گرد سر عشق تمناسوز را
|
با آنکه روز وصل او دانم که شوقم میکشد
|
|
ندهم به سد عمر ابد یک ساعت آن روز را
|
وحشی فراغت میکند کز دولت انبوه تو
|
|
سد خانه پر اسباب شد جان ملال اندوز را
|