مرا بدانند آن‌ها که شعر می‌دانند

زاهل عصر چه خواهم که اهل عصر همه به خوی و طبع ستوران ماده را مانند
مگر به رحمت ایشان فریفته نشوی نکو نگر که همه اندک و فراوانند
مخواه تابش ایشان اگر همه مهرند مجوی گوهر ایشان اگر همه کانند
به جان خرند قصاید ز من خردمندان اگرچه طبع مرا زان کلام ارزانند
ز چرخ عقلم زادند وز جمال و بقا ستارگان را مانند و جاودان مانند
زمانه‌ی گفته من حفظ کرد و نزدیک است که اخترانش بر آفتاب و مه خوانند
چنان که بیضه‌ی عنبر به بوی دریابند مرا بدانند آن‌ها که شعر می‌دانند
محل این سخن سرفراز بشناسند کسان که سغبه‌ی مسعود سعد سلمانند