ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق

چو قهر و لطف تو در کاینات کرد اثر در آن زمان که جهان را خدای بنیان کرد
قضا ز شعله‌ی آن آتش جهنم ساخت قدر ز قطره‌ی این عین آب حیوان کرد
به عهد عدل تو در پیچ و تاب ماند کسی که همچو زلف بتان خاطری پریشان کرد
بلند نام تو هرجا که رفت تحسین یافت کریم نفس تو با هرکه هست احسان کرد
جهان به کام تو و دوستان جاه تو باد که دشمنان ترا تیر چرخ قربان کرد
بقای عمر تو چندانکه تا به روز شمار حساب صد یک آنرا شمار نتوان کرد