در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی

عاشق مردمی و نیکخوییست دشمن فعل زشت و خوی لام
تازه‌رویی و رادمردی و شرم بازیابی ازو به هر هنگام
گر تکلف کند، که این نکند باز ازین راه برگذارد گام
هر کجا گرم گشت، با خوی او رادمردی برون دمد ز مسام
هیچ مرد تمام و پخته نگفت که ازو هیچ کاری آمد خام
لاجرم هر چه در جهان فراخ شیرمردست و رادمرد تمام
همه چون من فدای میر منند همه از بهر او زنند حسام
جاودان شاد باد و در همه وقت ناصرش ذوالجلال و الاکرام
کاخ او پر بتان آهو چشم باغ او پر بتان کبک خرام
در همه شغلها که دست برد نیکش آغاز و نیکتر انجام
عید قربان بر او مبارک باد هم بر آنسان که بود عید صیام