جز او در پیش سلطان نیز کس بود
|
|
جز او سلطان غلامان داشت بسیار
|
اگر چون میر یک تن بود از ایشان
|
|
نه چندان بد مر او را گرم بازار
|
خداوند جهان مسعود محمود
|
|
که او را زر همیبخشد به خروار
|
جز او را از همه میران کرا داد
|
|
به یک بخشش چهل خروار دینار
|
ندادندیش چندین گر نبودی
|
|
به چندین و به صد چندین سزاوار
|
به جای قدر میر و همت شاه
|
|
تو این را خواردار و اندک انگار
|
به جایی برد خواهد خسرو او را
|
|
که سالاران بدو گردند سالار
|
بدو بخشید مال خطهی بست
|
|
خراج خطهی مکران و قزدار
|
کجا گردد فراموش آنچه او کرد
|
|
ز بهر خدمت شاه جهاندار
|
میان لشکر عاصی نگه داشت
|
|
وفا و عهد آن خورشید احرار
|
به روز روشن از غزنین برون رفت
|
|
همیزد با جهانی تا شب تار
|
نماز شام را چندان نخوابید
|
|
که دشت از کشته شد با پشته هموار
|
گروهی را از آن شیران جنگی
|
|
بکشت و مابقی را داد زنهار
|
جز او هرگز که کردهست این به گیتی
|
|
بخوان شهنامه و تاریخ و اخبار
|
خدایا ناصر او باش و از قدر
|
|
سر رایاتش از خورشید بگذار
|
جهان از بد سکالانش تهی کن
|
|
چنان کز دلقک بیشرم طرار
|