در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود غزنوی

سخاوت و کرمش را پدید نیست قیاس فضایل و هنرش را پدید نیست شمار
ز نامور پدر آموخته‌ست فضل و هنر چنانکه از گهر آموخته‌ست شیر شکار
همیشه تا دل آزادمرد جای وفاست چنانکه هست صدف جای لل شهوار
امیر عالم عادل به کام خویش زیاد ز بخت شاد و ز ملک و ز عمر برخوردار
گهی به تیغ ستاننده‌ی فراخ جهان گهی به تیر گشاینده‌ی بلند حصار
نصیب او طرب و عیش زین مبارک عید نصیب دشمن او، ویل و وای و ناله‌ی زار