صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
|
|
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
|
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
|
|
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
|
گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس
|
|
ای بسا نور دهد دیدهی نابینا را
|
بیبها جنس وفا ماند هزاران افسوس
|
|
که ندانست کسی قیمت این کالا را
|
حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش
|
|
که نخوردهست کس امروز غم فردا را
|
کسی از شمع در این جمع نپرسد آخر
|
|
کز چه رو سوخته پروانهی بیپروا را
|
عشق پیرانه سرم شیفتهی طفلی کرد
|
|
که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را
|
سیلی از گریهی من خاست ولی میترسم
|
|
که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را
|
به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد
|
|
قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را
|