از کف ایام امان کس نیافت | وز روش دهر زمان کس نیافت | |
شام و سحر هست رصددار عمر | زین دو رصد خط امان کس نیافت | |
رفت زمانی که ز راحت در او | نام غم از هیچ زبان کس نیافت | |
و آمد عهدی که ز خرمدلان | در همه آفاق نشان کس نیافت | |
اهل میندیش که در عهد ما | سایهی عنقا به جهان کس نیافت | |
جنس طلب کردی خاقانیا | کم طلب آن چیز که آن کس نیافت |