یکی دریاست هستی نطق ساحل | صدف حرف و جواهر دانش دل | |
به هر موجی هزاران در شهوار | برون ریزد ز نص و نقل و اخبار | |
هزاران موجب خیزد هر دم از وی | نگردد قطرهای هرگز کم از وی | |
وجود علم از آن دریای ژرف است | غلاف در او از صوت و حرف است | |
معانی چون کند اینجا تنزل | ضرورت باشد آن را از تمثل |