جواب

کرامت آدمی را اضطرار است نه زان کو را نصیبی ز اختیار است
نبوده هیچ چیزش هرگز از خود پس آنگه پرسدش از نیک و از بد
ندارد اختیار و گشته مامور زهی مسکین که شد مختار مجبور
نه ظلم است این که عین علم و عدل است نه جور است این که محض لطف و فضل است
به شرعت زان سبب تکلیف کردند که از ذات خودت تعریف کردند
چو از تکلیف حق عاجز شوی تو به یک بار از میان بیرون روی تو
به کلیت رهایی یابی از خویش غنی گردی به حق ای مرد درویش
برو جان پدر تن در قضا ده به تقدیرات یزدانی رضا ده