گر فاش شود عیوب پنهانی ما | ای وای به خجلت و پریشانی ما | |
ما غره به دینداری و شاد از اسلام | گبران متنفر از مسلمانی ما |
□
ای غیر بر غم تو درین دیر خراب | با یار شب و روز کشم جام شراب | |
از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز | تو خون جگر خوری و من بادهی ناب |
□
از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت | هر دم رسدم بر دل و جان قوت و قوت | |
من بندهی عشق و مذهب و ملت من | عشق است و علی ذالک احیی و اموت |
□
روی تو که رشک ماه ناکاسته است | باغی است که از هر گلی آراسته است | |
گر زان که خدا نیز وفائی بدهد | آنی که دل من از خدا خواسته است |
□
ساقی فلک ارچه در شکست من و توست | خصم تن و جان میپرست من و توست | |
تا جام شراب و شیشهی می باشد | در دست من و تو، دست دست من و توست |
□
این تیغ که شیر فلکش نخجیر است | شمشیر وکیل آن شه کشورگیر است | |
پیوسته کلید فتح دارد در مشت | آن دست که بر قبضهی این شمشیر است |
□
این تیغ که در کف آتشی سوزان است | هم دشمن عمر و هم عدوی جان است | |
با این همه جان بخشد اگر نیست شگفت | چون در کف فیاض هدایت خان است |
□
این تکیه که رشک گلستان ارم است | مانند حرم مکرم و محترم است | |
بگریز در آن از ستم چرخ که صید | از هر خطر ایمن است تا در حرم است |
□
یک لحظه کسی که با تو دمساز آید | یا با تو دمی همدم و همراز آید | |
از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند | هرگز نرود وگر رود باز آید |
□
هر شب به تو با عشق و طرب میگذرد | بر من زغمت به تاب و تب میگذرد | |
تو خفته به استراحت و بی تو مرا | تا صبح ندانی که چه شب میگذرد |