در مدیح

همه با داغ طاعتت بادند هرکه نسبت به انس و جان دارند
پای بر خاک هر زمین که نهی منتی تا بر آسمان دارند

دوستی در سمر کتابی داشت یک دو صفحه به پیش من برخواند
که فلان شخص در فلان تاریخ به یکی بیت بدره‌ای بفشاند
وان دگر پادشه به یک نکته عالمی را فراز تخت نشاند
گفتم ای دوست نرهاتست این این سخن بر زبان نشاید راند
آخر این قوم عادیان بودند که خود از نسلشان کسی بنماند