رفتن اسفندیار به جنگ ارجاسپ

یکی آتش انگیزم اندر جهان کز آنجا به کیوان رسد دود آن
چو گردان بدیدند کز رزمگاه از آن تیره آوردگاه سپاه
که خسرو بسیچید آراستن همی رفت خواهد به کین خواستن
نباشیم گفتند همداستان که شاهنشه آن کدخدای جهان
به رزم اندر آید به کین جستنا چه کوبد همی ترگ یا جوشنا
گرانمایه دستور گفتش به شاه نبایدت رفتن بدان رزمگاه
به بستور ده باره‌ی برنشست مر او را سوی رزم دشمن فرست
که او آورد باز کین پدر ازان کش تو بازآوری خوبتر