چو نه ماه بگذشت بر ماه‌چهر

فرستادم و دادمش نیز پند چو آید بدان بارگاه بلند
تو آن کن که از رسم شاهان سزد نباید که بادی برو بر وزد
در گنج بگشاد بابک چو باد جوان را ز هرگونه‌یی کرد شاد
ز زرین ستام و ز گوپال و تیغ ز فرزند چیزش نیامد دریغ
ز دینار و دیبا و اسپ و رهی ز چینی و زربفت شاهنشهی
بیاورد و بنهاد پیش جوان جوان شد پرستنده‌ی اردوان
بسی هدیه‌ها نیز با اردشیر ز دیبا و دینار و مشک و عبیر
ز پیش نیا کودک نیک پی به درگاه شاه اردوان شد بری