چو گشتی بران شاه نو راست شد | فریدون دیگر همی خواست شد | |
گزیدش بدادند شاهان همه | نشستن دل نیکخواهان همه | |
مگر شاه ارجاسپ توران خدای | که دیوان بدندی به پیشش به پای | |
گزیتش نپذرفت و نشنید پند | اگر پند نشنید زو دید بند | |
وزو بستدی نیز هر سال باژ | چرا داد باید به هامال باژ |