یکی چاره سازم دگرگونه زین
|
|
که با من نگردد برادر به کین
|
گر ایدون که دستان شود تیزچنگ
|
|
یکی لشکر آرد بر ما به جنگ
|
چو آرد به نزدیک ساری رمه
|
|
به دستان سپارم شما را همه
|
بپردازم آمل نیایم به جنگ
|
|
سرم را ز نام اندرآرم به ننگ
|
بزرگان ایران ز گفتار اوی
|
|
بروی زمین برنهادند روی
|
چو از آفرینش بپرداختند
|
|
نوندی ز ساری برون تاختند
|
بپویید نزدیک دستان سام
|
|
بیاورد ازان نامداران پیام
|
که بخشود بر ما جهاندار ما
|
|
شد اغریرث پر خرد یار ما
|
یکی سخت پیمان فگندیم بن
|
|
بران برنهادیم یکسر سخن
|
کز ایران چو دستان آزادمرد
|
|
بیایند و جویند با وی نبرد
|
گرانمایه اغریرث نیک پی
|
|
ز آمل گذارد سپه را به ری
|
مگر زنده از چنگ این اژدها
|
|
تن یک جهان مردم آید رها
|
چو پوینده در زابلستان رسید
|
|
سراینده در پیش دستان رسید
|
بزرگان و جنگآوران را بخواند
|
|
پیام یلان پیش ایشان براند
|
ازان پس چنین گفت کای سروران
|
|
پلنگان جنگی و نامآوران
|
کدامست مردی کنارنگ دل
|
|
به مردی سیه کرده در جنگ دل
|
خریدار این جنگ و این تاختن
|
|
به خورشید گردن برافراختن
|
ببر زد بران کار کشواد دست
|
|
منم گفت یازان بدین داد دست
|
برو آفرین کرد فرخنده زال
|
|
که خرم بدی تا بود ماه و سال
|
سپاهی ز گردان پرخاشجوی
|
|
ز زابل به آمل نهادند روی
|