بیست و یکم

هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم روی ازینجا به جهانی عجبی آوردیم
دوست یک جام پر از زهر چو آورد به پیش زهر چون از کف او بود، به شادی خوردیم
گفت: « خوش باش که بخشیمت صدجان دگر ما کسی را به گزافه ز کجا آزردیم؟! »
گفتم: « ابحان چو توی از تن ما جان خواهد گر درین داد، بپیچیم یقین نامردیم »
ما نهالیم، بروییم، اگر در خاکیم شاه با ماست چه باکست اگر رخ زردیم؟!
بدرون بر فلکیم و به بدن زیر زمین به صفت زنده شدیم ارچه به صورت مردیم
چونک درمان جوان طالب دردست و سقم ما ز درمان بپریدیم و حریف دردیم
جان چو آئینه‌ی صافی است، برو تن گردیست حسن در ما ننماید چو به زیر گردیم
این دو خانه‌ست دو منزل به یقین ملک ویست خدمت نو کن و شاباش که خدمت کردیم
چون بیامد رخ تو بر فرس دل شاهیم چون بیامد قدحت، صاف شویم ار دردیم
می دهنده چو توی، فخر همه مستانیم پرورنده چو توی، زفت شویم ار خردیم
هین به ترجیع بگو شرح زبان مرغان گر نگویی به زبان، شرح کنش از ره جان

در جهان آمد و روزی دو به ما رخ بنمود آنچنان زود برون شد که ندانم که کی بود
گفتم: « از بهر خدا ای سره مهمان عزیز اینچنین زود کنی معتقدان را بدرود؟ »
گفت: « کس دید درین عالم یک روز سپید که سیاه آبه نباریدش ازین چرخ کبود؟ »
از برای کشش ما و سفر کردن ما پیک بر پیک همی آید از آن اصل وجود
هر غم و رنج که اندر تن ودر دل آید می‌کشد گوش شما را به وثاق موعود
نیم عمرت به شکایت شد و نیمی در شکر حمد و ذم را بهل و رو به مقام محمود
چه فضولی تو؟ که این آمد و آن بیرون شد کارافزایی تو غیر ندامت نفزود
پای در باغ خرد نه، به طلب امن و خلاص سربنه، پای بکش زیر درختان مرود