فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سر الممن شفاء»

سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه، گر خالی ز معشوقی بود سینه نبود، کهنه صندوقی بود
تا به کی افغان و اشک بی‌شمار؟ از خدا و مصطفی شرمی بدار
از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟ رو به معنی آر و از صورت مگوی
دل، که فارغ شد ز مهر آن نگار سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات و صور فضله‌ی شیطان بود بر آن حجر
تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی سنگ استنجا به شیطان می‌دهی
شرم بادت، زانکه داری، ای دغل! سنگ استنجای شیطان در بغل
لوح دل، از فضله‌ی شیطان بشوی ای مدرس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟ حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بی‌اصول مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
دل منور کن به انوار جلی چند باشی کاسه لیس بوعلی؟
سرور عالم، شه دنیا و دین سر ممن را شفا گفت ای حزین
سر رسطالیس و سر بوعلی کی شفا گفته نبی منجلی؟
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن دل از این آلودگیها پاک کن