پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای | شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کردهای | |
باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل | نالهی ایوب دردم، راه لب گم کردهای | |
میکند زلفت منادی بر در دلها که من | گوهر خورشید در دامان شب گم کردهای | |
گوهر یکتای بحر دودمان دانشم | لیکن از ننگ سرافرازی، لقب گم کردهای | |
ای بهائی! تا که گشتم ساکن صحرای عشق | در ره طاعت، سر راه طلب گم کردهای |