ایضا فی مدح شاهزاده مظفرلوا سلطان حمزه میرزا گفته

ز پرگار فلک نقشی به روی کار می‌آید کزو کاری به یاد دور بی‌پرگار می‌آید
جهان عالی بنائی می‌نهد کز ارتفاع آن اساس قوت شاهی به پای کار می‌آید
چو نقد مهر اینک می‌دود در مشرق و مغرب در این دارالعیار آن زر که پر معیار می‌آید
سواری می‌کند زین رخش ناهموار دوران را که از دهشت بزیر ران او هموار می‌آید
همایون گلبنی سر می‌کشد زین گلستان کزوی به دست دوست گل در چشم دشمن خار می‌آید
در آیین بندی مصر دل افزائید کز کنعان نوآئین یوسفی دیگر به این بازار می‌آید
ز باغ پادشاهی صد نهال آمد به بار اما به بار این بار زرین نخل گوهر بار می‌آید
شه شهزاده‌های دهر سلطان حمزه غازی که بختش را ز تاج و تخت کسری عار می‌آید
به هر جا می‌نهد پا بر زمین در گوش اقبالش مبارک باد شاهی از در و دیوار می‌آید
به بام بار گاه او به تقریب کشک داری قمر هر شب فروزین گنبد دوار می‌آید
به عنوان تقاضا دولت پر صولت شاهی به پای خویش روزی بردرش صدبار می‌آید
عنان رخش اگر تا بد ز جولانگه سوی بستان ز شوق اندر رکابش سرو در رفتار می‌آید
که در چشم کیاست بس گران مقدار می‌آید سبک وزن است سنگ پادشاهی در ترازویش
به ملک خصم حالا می‌رود آوازه‌ی تیغش چوبانگ سیل شهرآشوب کز کوهسار می‌آید
جهان بادا به او نازان که در بدو جهانگیری زر ز مش بوی رزم حیدر کرار می‌آید
دو پیکر می‌کند در یک نفس صد کوه پیکررا چو با شمشیر بران بر سر پیکار می‌آید
به سهمی فرد و یکتا می‌شود توسن سوار اکنون که بر وی آفرین از واحد قهار می‌آید
اگر باشد حصار چار رکن عالم از آهن به دست فتح آن گیتی‌ستان ناچار می‌آید
امل پای ظهورش در میان آورده کاغذ را مراد اندر کنار آرزو دشوار می‌آید
در استقبال عهدش وقت را سعیست روزافزون که از سرعت به دهر امسال بیش از پار می‌آید