در مدح شاه سلطان محمدبن شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه

هم ملوک پیش و هم این نوسپه‌دار زمان اسم بر اسم‌اند بر دعوی صدق او گواه
تا بود لطف الهی با روان آن ملوک تا بود اسم سپاهی در زبان این سپاه
اسم داران سپه را باد آن در بوسه گه پادشاهان جهان را باد آن در سجده‌گاه
باد روی منکران بی‌وقار او سیه باد پود کارهان نابکار او تباه
میرزای دهر سلطان حمزه بادا در دو کون هم به اقبالی که سر زین اسم افرازد به ماه
دل به او بندید ای امیدواران زانکه هست رعب او امید افزا دولت وی یاس گاه
محتشم با آن که از زیبا ادائیهای او کلک ما زد سکه‌ی مجری به نقد مدح شاه
فهم از هر مصرع مازین کلام بی‌بدل می‌شود سال جلوس پادشاه دین پناه