در مدح شاه طهماسب صفوی

واندر تن مبارکش از محض لطف کرد جانی دگر ز صحت شاه جهانیان
وان سیل غم که در پی آن شاه‌زاده بود از وی گذشت و شد متوجه به دشمنان
وان آتشی که مضطربش داشت چون سپند ابر کرم ز غیب برو شد مطر فشان
تابنده باد در دو جهان کوکبش که هست شاه سپهر کوکبه را شمع دودمان
عمرش دراز باد که تدبیر صایبش دولت سرای شاه جهان راست پاسبان
وقتست کز نتایج اقبال بشنوند اهل زمین دو تهنیت از آسمانیان
مفهوم عام تهنیت اول آن که رفت بیرون ز طالع شه صاحبقران قران
در عرصه‌ای که بود عنان خطر سبک زان شهسوار گشت رکاب ظفر گران
بر ضعف پشت کرد و به قوت نهاد روی دین نبی به عون خدا ز آن خدایگان
بستان شرع مرتضوی زاب تیغ وی شاداب شد چنان که سبق برد از جنان
مضمون خاص تهنیت دیگر آن که شد قربانی برای شه آماده بی‌گمان
کز وی جسیم ترغنمی در بسیط خاک دوران نداده بود به دورانیان نشان
آری برای دفع بلای شهی چنین دهر احتیاج داشت به قربانی چنان
وآن اضطراب کشتی او در میان خوف تسکین‌پذیر گشت وشد از ورطه بر کران
در چارماهه خدمت خود در طریق صدق صد ساله راه بیشتر آمد ز همگنان
در خیرهای مخفی و طاعات مختفی کاری که داشت ساخت ز معبود غیب‌دان
ایزد برای حکمتی از نور فاطمه کرد آن ستاره بر فلک احمدی عیان
وز بهر خدمتی که نیامد ز دست غیر داد این یگانه را به شه پادشه نشان
منت خدای را که دل شاه دین پناه آیینه است و نیست درو صورتی نهان
تابیده بر ضمیر همایونش از ازل نوعی که بوده صورت اخلاص این و آن