به نام ایزد بخشاینده

ای جهان دیده بود خویش از تو هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت بدایت همه چیز در نهایت نهایت همه چیز
ای برآرنده سپهر بلند انجم افروز و انجمن پیوند
آفریننده خزاین جود مبدع و آفریدگار وجود
سازمند از تو گشته کار همه ای همه و آفریدگار همه
هستی و نیست مثل و مانندت عاقلان جز چنین ندانندت
روشنی پیش اهل بینائی نه به صورت به صورت آرائی
به حیاتست زنده موجودات زنده لیک از وجود تست حیات
ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوا بخش و هم نوازنده
نام تو کابتدای هر نامست اول آغاز و آخر انجامست
اول الاولین به پیش شمار و آخرالاخرین به آخر کار
هست بود همه درست به تو بازگشت همه به تست به تو
بسته بر حضرت تو راه خیال بر درت نانشسته گرد زوال
تو نزادی و آن دیگر زادند تو خدائی و آن دیگر بادند
به یک اندیشه راه بنمائی به یکی نکته کار بگشائی
وانکه نااهل سجده شد سر او قفل بر قفل بسته شد در او
تو دهی صبح را شب افروزی روز را مرغ و مرغ را روزی
تو سپردی به آفتاب و به ماه دو سرا پرده سپید و سیاه
روز و شب سالکان راه تواند سفته گوشان بارگاه تواند
جز به حکم تو نیک و بد نکنند هیچ کاری به حکم خود نکنند