ای عالم جان و جان عالم
|
|
دلخوش کن آدمی و آدم
|
تاج تو ورای تاج خورشید
|
|
تخت تو فزون ز تخت جمشید
|
آبادی عالم از تمامیت
|
|
و آزدی مردم از غلامیت
|
مولا شده جمله ممالک
|
|
توقیع ترا به (صح ذلک)
|
هم ملک جهان به تو مکرم
|
|
هم حکم جهان به تو مسلم
|
هم خطبه تو طراز اسلام
|
|
هم سکه تو خلیفه احرام
|
گر خطبه تو دمند بر خاک
|
|
زر خیزد از او به جای خاشاک
|
ور سکه تو زنند بر سنگ
|
|
کس در نزند به سیم و زر چنگ
|
راضی شده از بزرگواریت
|
|
دولت به یتاق نیزه داریت
|
میرآخوری تو چرخ را کار
|
|
کاه و جو ازان کشد در انبار
|
آنچه از جو و کاه او نشانست
|
|
چو خوشه و کاه کهکشانست
|
بردی ز هوا لطیف خوئی
|
|
وز باد صبا عبیر بوئی
|
فیض تو که چشمه حیاتست
|
|
روزی ده اصل امهاتست
|
پالوده راوق ربیعی
|
|
خاک قدم تو از مطیعی
|
هرجا که دلیست قاف تا قاف
|
|
از بندگی تو میزند لاف
|
چون دست ظفر کلاه بخشی
|
|
چون فضل خدا گناه بخشی
|
باقیست به ملک در سیاست
|
|
پیش و پس ملک هست پاست
|
گر پیش روی چراغ راهی
|
|
ور پس باشی جهان پناهی
|
چون مشعله پیش بین موافق
|
|
چون صبح پسین منیر و صادق
|
دیوان عمل نشان تو داری
|
|
حکم عمل جهان تو داری
|