احمدالله تعالی که به ارغام حسود
|
|
خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود
|
مطرب از مشغلهی کوس بشارت چه زند
|
|
زهره بایستی امروز که بنوازد عود
|
صبح امروز خدایا چه مبارک بدمید
|
|
که همی از نفسش بوی عبیر آید و عود
|
سمع الدهر بتیسیر بلوغ الامال
|
|
سنح الدور بتبشیر حصول المقصود
|
رحمت بار خدایی که لطیفست و کریم
|
|
کرم بندهنوازی که رحیمست و ودود
|
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را
|
|
نتواند که همه عمر برآید ز سجود
|
خبر آورد مبشر که ز بطنان عراق
|
|
وفد منصور همی آید و رفد مرفود
|
پارس را نعمتی از غیب فرستاد خدای
|
|
پارسایان را ظلی به سر آمد ممدود
|
شمس دین، سایهی اسلام، جمال الافاق
|
|
صدر دیوان و سر خیل و سپهدار جنود
|
صاحب عالم عادل حسنالخلق حسین
|
|
آنکه در عرصهی گیتیست نظیرش مفقود
|
به جوانمردی و درویش نوازی، مشهور
|
|
به توانگردلی و نیک نهادی، مشهود
|
هیچ خواهنده نماند از کف خیرش محروم
|
|
هیچ درمنده نرفت از در فضلش مردود
|
شرط عقلست که حاجت بر هر کس نبرند
|
|
که نه از هر دل و دستی کرم آید به وجود
|
سفله گو روی مگردان که اگر قارونست
|
|
کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود
|
نیکبختان بخورند و غم دنیا نخورند
|
|
که نه بر عوج و عنق ماند و نه بر عاد و ثمود
|
هر که بر خود نشناسد کرم بارخدای
|
|
دولتش دیر نماند که کفورست و کنود
|
نام نیکو طلب و عاقبت نیک اندیش
|
|
این دو بنیاد همی ماند و دیگر مهدود
|
دوست دارم که همه عمر نصیحت گویم
|
|
یا ملامت کنم و نشنود الا مسعود
|
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگرست
|
|
همه دانند مزامیر نه همچون داود
|
بد نباشد سخن من که تو نیکش گویی
|
|
زر که ناقد بپسندد سره باشد منقود
|