یاد دارم که روزگاری بود | که مرا پیش غمگساری بود | |
با لب یار و در بر دلدار | هر زمانیم کار و باری بود | |
جام عیش مرا نه دردی بود | گل وصل مرا نه خاری بود | |
ز اهوی شیرگیر روبهباز | دل بیچاره را شکاری بود | |
گرد آب حیات بر خورشید | از خط او بنفشهزاری بود | |
همه اسباب عیشم آماده | یارب آن خود چه روزگاری بود | |
گر جهان موجها زدی ز اغیار | سعدیش بس گزیده یاری بود |