چشم تو طلسم جاودانست | یا فتنهی آخرالزمانست | |
تا چشم بدی به زیر بنهد | دیگر به کرشمه در نهانست | |
ما را به کرشمه صید کردست | چشمست که چو چشم آهوانست | |
با لشکر غمزهی تو در شهر | ( ... ) الامانست | |
پیکان خدنگ غمزهی تو | شک نیست که زهر بیکمانست | |
از لعل لب شکرفشانت | یک بوسه به صد هزار جانست | |
ارزان شده است بوسهی تو | ارزان چه بود که رایگانست | |
هستم همه ساله دست بر سر | چون پای فراق در میانست | |
گویند صبور باش سعدی | این کار به گفت دیگرانست |