- ۶۱ آنچه ز تست حال من گفت نمیتوانمش
- ۶۲ چو شد به خنده شکر بار پستهی دهنش
- ۶۳ چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش
- ۶۴ من ز عشق تو رستم از غم خویش
- ۶۵ دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق
- ۶۶ مرا که در تن بیقوت است جانی خشک
- ۶۷ هلال حسن به عهد رخ تو یافت کمال
- ۶۸ دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل
- ۶۹ ای ز زلفت حلقهای بر پای دل
- ۷۰ تنی داری بسان خرمن گل
- ۷۱ چو بیند روی تو ای نازنین گل
- ۷۲ چو روی تو گل رنگین ندیدم
- ۷۳ گر کسی را حسد آید که تو را مینگرم
- ۷۴ تا نقش تو هست در ضمیرم
- ۷۵ ای غم تو روغن چراغ ضمیرم
- ۷۶ از عشق دل افروزم، چون شمع همی سوزم
- ۷۷ ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم
- ۷۸ ای منور به روی تو هر چشم
- ۷۹ گر عیب کنی که زار مینالم
- ۸۰ عشق تو زیر و زبر دارد دلم