- ۳۸۱ نور رویت تاب در شمع شبستان افکند
- ۳۸۲ ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند
- ۳۸۳ آنکه هرگز نظری با من شیدا نکند
- ۳۸۴ هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند
- ۳۸۵ جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند
- ۳۸۶ گمان مبر که دلم میل دوستان نکند
- ۳۸۷ سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند
- ۳۸۸ چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند
- ۳۸۹ چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند
- ۳۹۰ ماه من مشک سیه در دامن گل میکند
- ۳۹۱ گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند
- ۳۹۲ سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند
- ۳۹۳ طرههای تو کمند افکن طرارانند
- ۳۹۴ مستم آنجا مبر ای یار که سرمستانند
- ۳۹۵ چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند
- ۳۹۶ صوفی اگرش بادهی صافی نچشانند
- ۳۹۷ چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند
- ۳۹۸ ساقیان چون دم از شراب زنند
- ۳۹۹ چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند
- ۴۰۰ پای کوبان در سراندازی چو سربازی کنند