- ۶۱ ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت
- ۶۲ چو بر قمر ز شب عنبری نقاب انداخت
- ۶۳ بسکه مرغ سحری در غم گلزار بسوخت
- ۶۴ آه کز آهم مه و پروین بسوخت
- ۶۵ صبح کز چشم فلک اشک ثریا میریخت
- ۶۶ یاد باد آن روز کز لب بوی جان میآمدت
- ۶۷ از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت
- ۶۸ ساقیا ساغر شراب کجاست
- ۶۹ ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
- ۷۰ منزلگه جانست که جانان من آنجاست
- ۷۱ این باد کدامست که از کوی شما خاست
- ۷۲ ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
- ۷۳ این بوی بهارست که از صحن چمن خاست
- ۷۴ گر نه مرغ چمن از همنفس خویش جداست
- ۷۵ دلبرا سنبل هندوی تودر تاب چراست
- ۷۶ کار ما بی قد زیبات نمی آید راست
- ۷۷ با منت کینه و با جمله صفاست
- ۷۸ با تو نقشی که در تصور ماست
- ۷۹ طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست
- ۸۰ کفر سر زلف تو ایمان ماست