| امروز ما را گر کشی بیجرم از ما بگذرد | اما به پیش دادگر مشکل که فردا بگذرد | |
| زینگونه غافل نگذری از حال زار ما اگر | گاهی که بر ما بگذری دانی چه بر ما بگذرد | |
| ناصح ز روی او مکن منعم که نتواند کسی | آن روی زیبا بیند و زان روی زیبا بگذرد | |
| از بس چو تنها بیندم از شرم گردد مضطرب | میمیرم از شرمندگی بر من چو تنها بگذرد | |
| در راه عشق آن صنم هر کس که بگذارد قدم | باید که چون هاتف نخست از دین و دنیا بگذرد |