گفت فرود آی و ز خود دم مزن
|
|
ورنه فرود آرمت از خویشتن
|
منکه بر آن آب چو کشتی شدم
|
|
ساکن از آن باد بهشتی شدم
|
آب روان بود فرود آمدم
|
|
تشنه زبان بر لب رود آمدم
|
چشمه افروختهتر ز آفتاب
|
|
خضر به خضراش ندیده به خواب
|
خوابگهی بود سمنزار او
|
|
خواب کنان نرگس بیدار او
|
دایره خط سپهرش مقام
|
|
غالیه بوی بهشتش غلام
|
گل ز گریبان سمن کرده جای
|
|
خارکشان دامن گل زیر پای
|
آهو و روباه در آن مرغزار
|
|
نافه به گل داده و نیفه به خار
|
طوطی از آن گل که شکر خنده بود
|
|
بر سر سبزیش پر افکنده بود
|
تازه گیا طوطی شکر بدست
|
|
آهوکان از شکرش شیر مست
|
جلوهگر از حجله گلها شمال
|
|
گل شکر از شاخ گیاها غزال
|
خیری منشور مرکب شده
|
|
مروحه عنبر اشهب شده
|
سرمه بیننده چو نرگس نماش
|
|
سوسن افعی چو زمرد گیاش
|
قافله زن یاسمن و گل بهم
|
|
قافیه گو قمری و بلبل بهم
|
سوسن یکروزه عیسی زبان
|
|
داده به صبح از کف موسی نشان
|
فاخته فریادکنان صبحگاه
|
|
فاختهگون کرده فلک را به آه
|
باد نویسنده به دست امید
|
|
قصه گل بر ورق مشک بید
|
گه بسلام چمن آمد بهار
|
|
گه بسپاس آمد گل پیش خار
|
ترک سمن خیمه به صحرا زده
|
|
ماهچه خیمه به ثریا زده
|
لاله به آتشگه راز آمده
|
|
چون مغ هندو به نماز آمده
|