رهائی یافتن نوشابه

بیا ساقی آن جام گوهر فشان به ترکیب من گوهری در نشان
مگر جان خشگم بدوتر شود که زنگار گوهر به گوهر شود

چو فارغ شد اسکندر فیلقوس ز یغمای برطاس و تاراج روس
نشستنگهی زان طرف باز جست که دارد نشیننده را تن درست
درختش ز طوبی دل آویزتر گیاهش ز سوسن زبان تیزتر
رونده در او آبهای زلال گوارا چو می گر بود می حلال
به پیرامنش بیشه‌های خدنگ به هم بر شده شاخ بر شاخ تنگ
فزون‌تر درختش ز پنجاه ارش از آب و هوا یافته پرورش
چو زینگونه جائی بدست آمدش در آنجای فرخ نشست آمدش
برو باز گسترد رومی بساط همی کرد با تازه رویان نشاط
چو شاهان نشستند در بزم شاه شد آراسته حلقه‌ی بزمگاه
بفرمود شه تا غنیمت کشان دهند از شمار غنیمت نشان
ز گنجی که آکنده شد کوه کوه ز روس و ز برطاس و دیگر گروه
دبیران پژوهش به کار آورند کم و بیش آن در شمار آورند
غنیمت کشان بر در شهریار غنیمت کشیدند بیش از شمار
گشادند سر بسته گنجینه‌ها کزو خیزد آسایش سینه‌ها
نه چندان گرانمایه دربار بود که آنرا شماری پدیدار بود
زر کانی و نقره زیبقی که مهتاب را داد بی رونقی
زبرجد به خروار و مینا به من درق‌های زر درعهای سفن
ز کتان و متقالی خانه باف زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف